کد مطلب:277163 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125

آثار سازنده انتظار و نقش آن در ساختن اجتماع
بر خلاف تصوّر كسانی كه می پندارند «انتظار» عامل ركود و سستی است، انتظار عامل حركت و جنبش است. و از آن جهت كه آدمی را به آمادگی وامی دارد و او را در مسیر حقّ و عدالت قرار داده و برای از بین بردن باطل، تشویق و ترغیب می نماید، دارای نقش تربیتی مهم و سازنده ای است.

مطابق آیات كریمه قرآن مجید و روایات بی شماری كه از امامان اهل بیت (علیهم السلام) رسیده است «انتظار فرج» یكی از عقاید انسان ساز و انقلاب آفرین و از مهم ترین منابع الهام و شوق دهی برای زمینه سازی جهت ایجاد تحوّل و تكامل و سوق دادن انسانها به سوی حكومت عدل و ایمان است.

از دیدگاه اسلام و به خصوص مذهب حقّه «تشیّع» انتظار همه گاه برانگیزنده، تحرّك بخش، جنبش آفرین و سرچشمه شور مقاومت، ایثار و قیام و حركت مستمر است.

روی این بیان، نخستین نكته ای كه با عنایت به مفهوم انتظار باید بدان توجه نمود، «شناخت و آگاهی» از محتوای انتظار، و «گرایش و دلبستگی» نسبت به محتوای آن است.

بنابراین، در این زمینه باید دید اولیای دین چه خصلتها و فضایلی را برای منتظران ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) و یاران پاكباز آن حضرت برشمرده اند، تا آنها را در خود ایجاد نماید.



[ صفحه 208]



اینك ما در اینجا برای روشن شدن اذهان، به نمونه هایی از آن اوصاف اشاره می كنیم:

«پرهیزكاران، كه به امام غایب می گروند، نماز به پا می دارند و از دارایی خود می بخشند، به قرآن و كتابهای آسمانی پیش، ایمان آورده، و به جهان ابدی یقین دارند. [1] .

مردمان فرمانبردار، اخلاص كیش، نیكوكار، عزّتمند، قناعت پیشه، دین یاور، ستمدیده، بردبار، پاك زاد، نیك سرشت، پاكدل، و خوش قلب (می باشند) [2] كه دلهایی سخت تر از پولاد دارند، و اگر بر كوهساری آهنین بگذرند از هم می پاشد، [3] همچون مشك، همواره خوش بویند، و همچون ماه تابان، پیوسته فروزان، [4] از سرنیزه تیزترند، و از شیر بیشه دلیرتر. [5] آری! آنان، پارسایان شب و شیر مردان روزند. [6] .

هركس بخواهد كه به هنگام رستاخیز حضرت مهدی (علیه السلام) از یاران او باشد، باید به خصایص فوق خود را بیاراید و در ایّام غیبت، به آداب و عقاید دینی خویش تمسّك جوید، و نگذارد شیطان در او شكّ و تردید راه دهد، [7] شناخت و معرفت خویش را راست و درست گرداند، بر ایمان و یقین خویش بیفزاید، وتسلیم خاندان پیامبر شود به حدّی كه در دلش چیزی نیابد كه او را از فرمان آنها باز دارد». [8] .


[1] تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 31، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، قم.

[2] مختصر بصائر الدرجات، ص 188 ـ 189.

[3] الزام الناصب، ج 1، ص 67.

[4] كمال الدين، باب 24، ح 11، با ترجمه فارسي، ج 1، ص 384. و عربي، ج 1، باب 24، ص 268، ح 12.

[5] بحار الانوار، ج 52، ص 318، ح 18، باب 27.

[6] منتخب الاثر، ص 490، ح 1.

[7] بحار الانوار، ج 51، ص 68، ح 10 و اثبات الهداة، ج 3، ص 459، ح 97.

[8] كمال الدين، باب 31، ص 324، ح 8 و با ترجمه فارسي ج 1، ص 440.